شیرخوار «باور هنرجو» که از نظر تکامل، رشد مغزی و توجه به محیط اطراف در حد بالایی قرار دارد و از هوش خلاق بالایی نیز برخوردار است. تا شب قبل از تولدش از دید همه مخفی بود!!
قبل از تولد:
مادر باور میگوید: من تا دو یا سه شب قبل از تولد باور از بارداریام هیچ اطلاعی نداشتم و در ظاهر و جسم من هیچ آثاری وجود نداشت، پزشکان و دوستانم هم که با آنها در ارتباط بودم از ظاهر من متوجه هیچ علامتی از بارداری نشده بودند. حتی پزشک متخصص زنان که من در دو یا سه ماهگی بارداریام به او مراجعه کرده بودم هم نتوانسته بود آن را تشخیص دهد! نکته عجیبتر این بود که من خیلی ورزش میکردم، حتی تقریبا 10 روز قبل از وضع حمل، در استخر و از ارتفاع شیرجه رفتم!
شب آخر وقتی با این علایم درد به بیمارستان مراجعه کردم،دکتر سونوگراف با تعجب گفت یعنی نمیدانی که بچهات دارد به دنیا میآید؟! واقعا از این صحبت دکتر تعجب کرده بودم. باورم نمیشد، بیهوش شدم... در آن بیمارستان زایشگاه نبود، از این رو مرا به زایشگاه منتقل کردند.!!
بعد از تولد:
همچنین مادر باور میگوید: باور از زمانی که به دنیا آمده از نظر جسمی، فکری، رشدی و رشد مغزی خیلی جلوتر از بچههای هم سن و سالش است. و همان طور که میدانید وقتی بچهها تازه به دنیا میآیند نمیتوانند گردن خودشان را ثابت نگه دارند، ولی «باور» برعکس بچههای همسنش کاملا گردنش را به اختیار خود نگه میداشت و از همان ابتدای تولد با کنجکاوی به اطرافش نگاهش میکرد. 4، 5 روزش بود که متوجه شدم مرا به خوبی میشناسد و در 10 روزگی افراد را از اشیاء تشخیص میدهد. «باور» از همان ابتدای تولدش به راحتی مینشست و ......
(لطفا برای دیدن کامل پست به ادامه ی مطالب بروید)